«تُوده» چون هُمَزَه به معنی تثبّت در امر است، و به معنی رزانت و تانّی است، و به معنی طمانینه درحرکت است. و «تسرّع» در مقابل همه اینها است.
و رزانت و تانّی از صفات نفسانیّه است که آثار آن در ظاهر نیز طمانینه و ثقل در حرکت است.
اگر رزانت و وقار در قلب حاصل شد، رزانت در رای و عقاید نیز حاصل شود و از آن، رزانت در کردار و گفتار نیز حاصل آید؛ چنانچه شتابزدگی و تسرّع
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 357 نیز از قلب سرایت به ظاهرکند.
و چنین نیست که جنود عقل و جهل اختصاص به صفات باطنه داشته باشد ـ چنانچه از تامّل در حدیث شریف معلوم شود ـ ، بلکه به طور ظاهر و باطن و اوّلیت و آخریّت، جمیع خیرات از جنود عقل است، چه خیرات باطنه یا ظاهره؛ و جمیع شرور از جنود جهل است، چه شرور ظاهره یا باطنه. و نسبت ظاهر به باطن ـ چنانچه در حکمت متعالیه مقرر شده ـ نسبت مباین به مباین نیست، بلکه نسبت کمال و نقص و وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ بلکه خودِ تعبیر به ظاهریّت و باطنیّت شاید از همه تعبیرات بهتر باشد.
اخلاق نفسانیّه، ظهور حقایق و سرایر باطنیّه روحیّه است؛ چنانچه اعمال ظاهریّه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیّه است. و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانیّه، تمام احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت کند. از این جهت در شریعت مطهَّره به حفظ ظاهر و صورت، خیلی اهمیّت داده شده است، حتی در کیفیّت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو کردن دستوراتی داده شده؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریّه، در نفس و روح ودیعه هائی گذاشته می شود که روح به واسطه آنها تغییرات کلّی حاصل می کند. اگر انسان در راه رفتن شتابزدگی کند، در روح او نیز تولید شتابزدگی شود؛ چنانچه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند. و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریّه، وقار و سکینه و طمانینه را اعمال کند ـ گرچه با تکلّف و به خودبندی ـ کم کم در باطن روح، این ملکه شریفه طمانینه و تثبّت حاصل شود. و این ملکه شریفه، مبدا بسیاری از خیرات و کمالاتست.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 358